برخـیز که پور مرتضـی می آید
ســر لشــگر شـاه کـربـلا می آید
عباس که انتظار او داشت حسین
امروز به صد شور و نوا مــی آید
میلاد حضرت ابوالفضل و روز جانباز مبارک
فطرس، پرش شکست، شفا دادی و پرید
من که دلم شکسته چه خاکی به سر کنم؟!
مولای من بیا
آقـــــــــــا جانم ....
دیر گاهیست که ما تشنه دیدار تو ایم
قد رعنا بنما جمله خریدار تو ایم
گر چه با دستو زبان جمله خریدار تو ایم
گل نرگس نظری ما همگی خار تو ایم
أَيْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّيْغِ وَ الْأَهْوَاءِ
خُــــدایــــــاٰ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
اﻟﺴّﻼم ﻋَﻠﯿﮏَ ﯾﺎٰ فاٰرِسَ الْحِجٰاز ، السلامُ عَلَیْکُم و رَحْمَةُ اللّه
راکد،
ساکن،
بیخیال
چیزی نمانده تا مردابوار بمیریم
وقت تنگ است
بیا
به آهِ دل خسته ی عسگری
به مهدی و هجران و بی یاوری
به حُرّ و زُهیر و بُریر و حبیب
به شیب الخضیبِ حسین غریب
به تنهایی مسلم و دلبـرش
به دو لاله ی غرق خون،پرپرش
به نجمه،سکینه،رقیّه،رباب
به گلهای خشکیده از قحط آب
به عبدُالَّه و قـاسم ابـن الحسن
به شهزاده لیلای گلگون بدن
به عون و محمّد،دو شیر صغیر
به زینب،صبورِغیور و دلیر
به سوز دل و اشک اُمُّ البنین
به دستان و مشک فتاده زمین
به حقِّ مقام رفیع حسین(ع)
به خون گلوی رضیع حسین(ع)
خدایا رسان،یارِ مستضعفان
ولی امرِ شیعه،امامِ زمان(عج)
خورشید پشت ابر اگر دلبری کند
شعرم چگونه دعوی افسونگری کند
بال و پرم شکست درین انتظار کاش
این شعر را نگاه تو بال و پری کند
یـا مـــهـــدی ادرکــــنــی
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است..
ندیدمت که بگویم چقدر زیبایی
نیامدی که ببینم شبیه دریایی
شکوه آمدنت را ببخش به چشمانم
بیا الهه غربت سوار صحرایی
کنار بغض یک نیلوفر آبی ، تک و تنها
میان برکه ای خشکیده در این گوشه از دنیا
چرا حس میکنم عمرم کمی مایل به پاییز است
تو را جان عزیزت ،خسته ام ، دیگر بیا آقا